تشدید تخاصمات دو قطب تروریستی جهان معاصر٬
پی آمدها و معضلات
علی جوادی از هیات دایر حزب پاسخ میدهد

کشمکش دو قطب تروریستی جهان معاصر در این شرایط شدت قابل ملاحظه ای یافته است. دولت آمریکا رژیم اسلامی را متهم به طراحى براى ترور سفیر عربستان در آمریکا کرده است. پیش از آن نیز رژیم اسلامی مانورهای دریایی متفاوتی را سازمان داده بود و سران سپاه تهدید میکردند که هر اقدام نظامی آمریکا را در هر گوشه ای از جهان با شدت تمام پاسخ خواهند داد. اخیرا هیلاری کلینتون نیز تهدید کرده است که میتوانند رژیم اسلامی را به کمک اصلاح طلبان مانند رژیم قذافی سرنگون کنند. در عین حال هر روز خبری مبنی بر تلاش اسرائیل بر حمله نظامی به تاسیسات هسته ای رژیم اسلامی شنیده میشود. بشار اسد هم اخیرا تهدید کرده است که در صورت حمله نظامی ناتو در سوریه منطقه را به آتش خواهد کشید .

یک دنیای بهتر: این تهدیدها چه بار سیاسی ای دارند؟ آیا حمله نظامی محتمل است؟ آیا آنچه در لیبی اتفاق افتاد یک احتمال واقعی در تحولات آتی در سوریه و ایران است؟

علی جوادی: این تبلیغات و تهدیدات را بهیچوجه نباید بی اهمیت تلقی کرد. اما بین آنچه ممکن است و آنچه محتمل است فاصله روشنی وجود دارد. در هر حال مستقل از اینکه چه ارزیابی ای از احتمال حمله نظامی و ورود جدال این دو قطب تروریستی به فاز نظامی متقابل و بدون واسطه داشته باشیم٬ باید برای چنین شرایطی آماده بود و خود را برای چنین شرایطی آماده کرد.
 
اما با توجه به آنچه گفته شد من معتقد نیستم که آمریکا و متحدین اش در چنین شرایطی میتوانند دست به چنین ماجراجویی بزنند و وارد چنین فازی از تخاصمات متقابل شوند. دلایل متعددند. نیروی نظامی آمریکا در حال حاضر توان لجستیکی ورود به یک جدال نظامی همه جانبه با رژیم اسلامی را ندارد. اکثر ارزیابی های نظامی و سیاسی پیرامون این واقعیت به این مساله اذعان دارند که هر اقدام نظامی محدودی به سرعت به یک جدال و جنگ همه جانبه منجر خواهد شد. جنگی که میتواند خاورمیانه و گوشه هایی از جهان را به آتش بکشد. نتیجتا مخاطرات ورود به چنین فازی برای هر دو طرف و مسلما برای انسانیت بسیار است. از مختل شدن شریان نفتی خاورمیانه گرفته تا زیر ضرب رفتن نظامی مراکز معینی در خاورمیانه و اسرائیل و جنوب اروپا تماما مسائلی هستند که تنها گوشه ای از هزینه چنین اقدامی هستند. بعلاوه غرب فاقد انسجام سیاسی برای ورود به چنین فازی است. اروپا بسادگی اجازه نخواهد داد که ماجراجویی در این پروسه نقش تعیین کننده ای ایفا کند.
 
در عین حال سرمایه داری و مشخصا سرمایه داری در غرب در شرایط بحرانی عمیقی بسر میبرد. بحران اقتصادی و بحران سیاسی حاضر عملا وضعیت مخاطره آمیزی برای کل سرمایه جهانی ایجاد کرده است. جنبشهای اجتماعی ضد سرمایه داری مستقیما سیستم اقتصادی و سیاسی حاضر را نشانه گرفته اند. برخی از حکومتها از جمله حکومت یونان عملا در لبه پرتگاه قرار دارند. تضاد طبقاتی در جوامع به جلوی صحنه سیاست رانده شده است. امروز بیش از هر زمان در مقایسه با چند دهه گذشته ما شاهد اعتراضات توده های کارگر و محروم در مقابله با وضعیت اقتصادی و سیاسی حاضر هستیم. در چنین شرایطی که جنگ و جدال طبقاتی مساله اصلی بسیاری از حکومتهای سرمایه است٬ ورود به یک فاز نظامی پر ریسک و پر مخاطره٬ اقدامی در مقابله با تخفیف بار بحران سرمایه نیست. بلکه عملا باعث تشدید این بحران خواهد شد. شاید گفته شود که جنگ همواره یک راه حل سرمایه در مقابله با بحران بوده است. واقعیتی است. اما جنگ میان قطبهای اصلی سرمایه جهانی برای تقسیم حوزه های صدور سرمایه و کالا و نفوذ. در شرایط حاضر اقتصاد سرمایه داری در جهان آنچنان به هم تنیده است که هیچ نیروی سرمایه داری نمیتواند به سادگی توازن قوای موجود را به یکبار و با اقدامی جهشی برهم زند. بطور مثال نه چین میتواند بدون دسترسی به بازار آمریکا به رشد اقتصادی خود امیدوار باشد و نه آمریکا میتواند بدون حفظ بدهی های خود به چین ارزش دلار را در محدوده کنونی ثابت نگهدارد. نتیجتا اقدام نظامی یک بلوک سرمایه علیه بلوک دیگر سرمایه از احتمال پایینی در تحولات سیاسی برخوردار است. آنچه واقعی و جاری است جدال طبقابی و تشدید تخاصمم دو قطب اصلی جوامع کنونی٬ تضاد کار و سرمایه است. آیا تشدید تخاصمات میان دو قطب تروریستی نمیتواند آن "جنگی" باشد که بتواند در عین حال به کمک آمریکا و متحدینش منجر شود. مسلما ارزیابی های متفاوتی از این مساله وجود دارد. من معتقدم که اتفاقا ورود به چنین فازی بحران جهان سرمایه داری را نه تنها تخفیف نخواهد داد بلکه عملا تشدید خواهد کرد. مختل شدن جریان نفتی  جهان٬ زیر ضرب رفتن مراکز عمده سیاسی و نظامی در خاورمیانه و اروپا عاملی در جهت تخفیف بحران سرمایه داری نیست. برعکس باعث تشدید آن خواهد شد. در شرایطی که همه حکومتهای سرمایه داری میکوشند بار بحران اقتصادی را بر گرده کارگران و مردم محروم پیاده کنند٬ چنین اقدامی عامل تخفیفه نخواهد بود. از طرف دیگر سران و گردانندگان رژیم اوباش اسلامی میدانند که در صورت ورود این کشمکشها به فاز نظامی با مخاطرات بسیاری مواجه خواهند شد. رژیم میتواند در هم شکسته شود٬ میتواند چند پاره شود. از این رو علیرغم خط و نشان کشیدنهای همیشگی٬ در عین حال مراقب گسترش این کشمکشها و عبور از خطوط قرمز هستند.
 
 به این فاکتورها باید عامل مقابله بشریت متمدن و معترض را اضافه کرد. اعتراضاتی که اکنون شاهد آن هستیم این اعتراضات ضد سرمایه داری است. فاقد جوهر ناسیونالیستی هستند. در چنین شرایط اعتراضی حکومتهاى سرمایه بسادگی نخواهند توانست این وضعیت را به ضد خود تبدیل کنند و مردم را پیاده نظام جنگ و لشگر کشی نظامی خود کنند.
 
اما شرایط ایران و سوریه متفاوت است. آنچه در تقابل رژیم آمریکا و رژیم اسلامی از احتمال کمی برخوردار است در قبال سوریه میتواند از احتمال بالاتری برخوردار باشد. حکومت سوریه توانائیهای رژیم اسلامی را ندارد. بعلاوه تصور بشار اسد مبنی بر اینکه میتواند خاورمیانه را به تنهایی به آتش بکشد٬ بیشتر به یک تهدید تو خالی شبیه است تا واقعیتی عملی. مسلما این رژیم برای نجات خود دست به هر اقدامی خواهد زد٬ اما دامنه این اقدامات و عکس العمل هایی که با آن مواجه خواهد شد٬ کاملا از آنچه در قبال رژیم اسلامی محتمل است٬ متفاوت خواهد بود. حتی رژیم اسلامی هم حاضر نخواهد شد که سرنوشت خود را به سرنوشت رژیم سوریه گره بزند و با رژیم سوریه به قعر سقوط کند.
 
یک دنیای بهتر: گرایشات راست و ارتجاعی در این چهارچوب کدامند؟ چه نقدی به این گرایشات دارید؟ چگونه میتوان در عین مبارزه همه جانبه برای سرنگونی رژیم اسلامی به مقابله با این گرایشات رفت؟

علی جوادی: همواره با تشدید تخاصمات میان دو قطب تروریستی جهان ما شاهد تحرک دو گرایش ارتجاعی و راست در قبال چنین شرایطی هستیم. از یکسو جریان راست پرو غربی و جماعت قوم پرست به دنبال تکرار سناریوی عراق و لیبی در ایران هستند. این جریانات همانهایی که هستند که پرچم "تنکیو بوش" را در قبال حمله نظامی آمریکا به عراق در دست گرفتند و خواهان تکرار آن در مقابله با رژیم اسلامی بودند. جنگ یک رکن مهم سناریوی سیاسی این جریانات برای نزدیک شدن به قدرت سیاسی است. این جریانات فاقد نیروی اجتماعی قابل ملاحظه ای در زمین سیاست هستند. بی جهت نیست که پرچم شان را به توپخانه ارتش آمریکا و ناتو گره زده اند. حمله نظامی اهرم مهم و تعیین کننده این جریانات برای پیشروی سیاسی در تحولات ایران است. یک نیروی تازه نفس این صف ارتجاعی٬ جریانات ناسیونالیست قوم پرست است. اخیرا یک شاخه حزب دمکرات کردستان به تبلیغات ویژه ای برای حمله به ايران و تکرار سناریوی آمریکا و ناتو در عراق و لیبی دست زده است. آمریکا و ناتو این "فراخوانها" را "مجوز" حمله نظامی در زمان خود تلقی خواهد کرد. این یک سوی این تخاصم ارتجاعی است. امیدش به آمریکا و ناتو و کل ماشین نظامی غرب است.
 
در سوی دیگر این کشمکش جریان پرو رژیمی قرار دارند. جنبش ملی – اسلامی سرنوشت اش در اساس به موجودیت کثیف رژیم اسلامی گره خورده است. این جریانات میدانند که در صورتیکه این تخاصمات به فاز نظامی و تحریم اقتصادی همه جانبه کشیده شوند٬ رژیمی که علی العموم قصد اصلاحش را دارند٬ دچار تلاطمات بسیاری خواهد شد و احتمالا چیزی از آن برای "اصلاح" باقی نخواهد ماند. این گرایشات مخالف تحریم اقتصادی و حمله نظامی اند نه از آن رو که دلشان برای توده های مردم زحمتکش و ستمدیده سوخته است. نه! نگران سرنوشت و موقعیت رژیم اسلامی اند. مخالفتشان از جنس و زاویه مخالفت خوانیهای جریانات پرو اسلامی است. در آن صف قرار دارند.
 
موضع حزب اتحاد کمونیسم کارگری٬ حزب کمونیست کارگری منصور حکمت٬ در تقابل با این دو گرایش ارتجاعی قرار دارد. ما خواهان سرنگونی فوری و انقلابی رژیم اسلامی هستیم. سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی پیش شرط تحقق هر گونه تحول آزادیخواهانه و برابری طلبانه و سوسیالیستی در جامعه است. ما در عین حال خواهان پیش برد پروسه ای کم مشقت برای جامعه هستیم. هر گونه دخالت نظامی و یا تحریم اقتصادی همه جانبه عملا منجر به صدمات بسیاری به مردم محروم خواهد شد. مقابله با این شرایط در عین حال یک رکن پیشروی ماست. ما خواهان سازماندهی و رهبری جنبش سرنگونی طلبانه در جامعه هستیم٬ اما به شدت مخالف هر گونه اقدام نظامی و یا تحریم اقتصادی هستیم. ما مخالف تحریم اقتصادی و عملیات نظامی هستیم٬ در عین حال که در صف اول مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی قرار داریم. این استراتژی شناخته شده ماست.
 
یک دنیای بهتر: جریانات راست محافظه کار پرو غربی و قوم پرستان و بخشهایی از جریانات ملی اسلامی از قرار به دنبال تکرار سناریوی عراق و لیبی در ایران هستند. بعضا مخالفت خوانی با دخالت ناتو را مخالفت با سرنگونی رژیم اسلامی یکی قلمداد میکنند. آیا حمله نظامی از جنس آنچه در لیبی صورت گرفت میتواند منجر به سرنگونی رژیم اسلامی شود؟ پاسخ شما به این تبلیغات چیست؟

علی جوادی: نباید به اراجیف جریانات ارتجاعی و ضد جامعه اهمیتی داد. حقیقت گویی یک خصلت مشخصه جریاناتی نیست که پرچم سیاسی خود را بر خانه خرابی جامعه و تخریب شیرازه جامعه استوار کرده اند. از جریاناتی که از ساواک دفاع میکنند نمیتوان ادعایی حقیقت گویی داشت. اما اجازه دهید برای تفنن هم که شده به صورت ظاهر تبلیغات این جریانات ارتجاعی بپردازیم و به این سئوال مشغول شویم که آیا حمله نظامی میتواند منجر به سرنگونی رژیم اسلامی شود. اجازه دهید به این سئوال مستقل از تبلیغات این جریانات بپردازیم.
 
قربانیان اولیه اقدام نظامی و جنگ میان قطبهای تروریستی در درجه اول مردم سرنگونی طلب هستند. مردمی که عملا حکم به سرنگونی رژیم اسلامی داده اند. در کمین رژیم اسلامی هستند. و برای سرنگونی اش روز شماری میکنند. این نیروی اصلی و تعیین کننده سرنگونی رژیم اسلامی است. تصور اینکه اقدام نظامی آمریکا و ناتو به تنهایی بتواند به سرنگونی رژیم اسلامی منجر شود٬ یک سوء تفاهم کودنانه جریانات ضد اجتماعی و دست راستی و قوم پرست است. واقعیت این است که اقدام نظامی محدود نداریم. در صورت شروع عملیات نظامی ما بسرعت شاهد گسترش جنگ و تقابل نظامی طرفین خواهیم بود. در چنین شرایطی جنبشهای اجتماعی و سیاسی که سرنگونی رژیم اسلامی بخشی از هدفشان است٬ عملا قیچی و به درجاتی حاشیه ای خواهند شد. فضای نظامی و جنگ فضای آسانی برای تقابل و پیشبرد مبارزه با رژیم اسلامی و تقابل نظامی نیست. جنگ یک عامل مخرب در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی است. عاملی که عملا منجر به تضعیف نیروی اصلی و تعیین کننده سرنگونی طلب در جامعه منجر شود.
 
اما شاید مدافعین حمله نظامی ادعا کنند مگر رژیم قذافی در یک پروسه نظامی و دخالتگری ناتو ساقط نشد؟ آیا این تجربه نمیتواند در تقابل با رژیم اسلامی تکرار شود؟ تکرار آنچه در لیبی صورت گرفت به سادگی در قبال رژیم آدمکشان اسلامی ممکن نیست. رژیم اسلامی دارای ظرفیتهایی است که رژیم استبدادی قذافی فاقد آن بود. جامعه لیبی با جامعه ایران قابل مقایسه نیست. جنگ علیه رژیم اسلامی به مرزهای جغرافیایی ایران محدود نخواهد شد. خاورمیانه را شعله ور خواهد کرد. نتیجتا از پیش روشن و مسلم نیست که حمله نظامی و جنگ علیه رژیم اسلامی به سرنگونی این رژیم منجر خواهد شد. در لیبی اینطور بود٬ اما در تقابل با رژیم اسلامی مساله بسیار پیچیده تر است.
 
با توجه به این فاکتها باید گفت که حمله نظامی و جنگ دو قطب تروریستی آنطور که قوم پرستان و جریانات راست محافظه کار ادعا میکنند٬ عاملی تعیین کننده در سرنگونی رژیم اسلامی نیست. برعکس میتواند منجر به تضعیف نیروی اصلی سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی شود. شیشه عمر رژیم اسلامی در دست مردمی است که خواهان بزیر کشیدن این رژیم تا مغز استخوان مرتجع و اسلامی اند. در عین حال باید با شدت تمام تاکید کرد٬ اگر حمله نظامی منجر به سرنگونی رژیم اسلامی شود٬ مخاطرات و صدمات آن برای مردم بسیار بیشتر از پروسه ای که مردم انقلابى و بپاخواسته این رژیم آدمکش را بزیر بکشند.

یک دنیای بهتر: در صورت حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به رژیم اسلامی حزب چگونه امر سیاسی خود را پیش خواهد برد؟ چگونه باید با این پیچیدگیها مقابله کرد؟

علی جوادی: حزب در این زمینه دارای سیاست بسیار روشن و صریحی است. ما خواهان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی هستیم. چه در شرایط صلح میان قطبهای تروریستی و چه در شرایط جنگ میان این جریانات. ما برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی تلاش میکنیم. در عین حال مخالف حمله نظامی و تحریم اقتصادی هستیم. ما در عین حال که برای سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه میکنیم در همان شرایط برای مقابله با سیاست نظامیگری آمریکا و متحدین اش مبارزه میکنیم. یک راه مقابله و خنثی کردن حمله نظامی و جنگ تشدید تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی است. اما در صورت شکل گیری چنین پروسه ای حزب نیز باید خود را برای مقابله نظامی علاوه بر مقابله سیاسی با این واقعیات آماده و نیروی کمونیسم و کارگر را در این راستا نیز بسیج کند. ما در چنین شرایطی بر خلاف پاسیفیستها خانه نشین نخواهیم شد و صحنه را به جریانات راست و قوم پرست تسلیم نخواهیم کرد. در طرف مقابل مسلما جنگ و حمله نظامی را عاملی در جهت پیشرفت خود نمیدانم و واقعیت هم این نیست. در این زمینه باید بیشتر بحث کرد. *